بافت قالی در دوره مفرغ ( قالی بافی به زمان 1500 تا 2500 سال پیش از میلاد مسیح )
نوشته شده توسط حسام ارجمند در ۱۴ بهمن ۱۳۹۷
به گواه کارشناسان ،باستان شناسان و کشفیات موجود، هنر و بافت قالی به عهد مفرغ یا برنز و حدود 1500 تا 2500 سال پیش از میلاد مسیح نسبت داده می شود
نخستین اطلاعاتی که هنر و استعداد قالی بافی در عهد مفرغ را به نمایشمی گذارد مربوط به کاردی در زمینه قالی بافی است که توسط خلوپین راجع به ابزار مخصوص قالیبافی، از جملهکاردک، از قبرستان های عصر مفرغ در شمال ایران ( ترکمنستان ) کشف شده و اولین باردر یکی از شماره های مجله هالی چاپ شد. اما برای نخستین بار دکتر علی حصوری در سال۱۳۵۴ با دو ابزار مواجه شد که پس از وقوع یک سیل و پدید آمدن یک گور توسط مردیقشقایی در نزدیکی کامفیروز ( شمال استان فارس ) پیدا شده بود. وی در توضیح وجوددلایلی دال بر ابزار قالی بافی بودن کشف ایشان چنین می نگارد :
"قطعهای که سرنیزه و امثال آن به نظر میآید دارای زایده کوچک سوراخداری در انتهاست که بی شک محل نصب دستة چوبی است، اما بسیار ظریف به طوری که بااین ظرافت نمیتوانستهاست برای ضربه زدن به کار رود، بلکه به طور قطع در کارهایمعمولی و فقط برای بریدن مفید بودهاست. اگر این وسیله به عنوان جنگافزار به کاررفته باشد باید نوک آن صدمه دیده باشد یا ساییدگی پیدا کرده باشد. در حالی که تنهادو قسمت کنار آن، یعنی دقیقاً لبة دو تیغه آن بر اثر طول کاربرد و احیاناً تیزکردنهای مکرر فرو رفته و قوس برداشتهاست. این نشان میدهد که وسیله برش بودهاست.بی شک این، یک کارد برش خامه بودهاست. جای دسته کوچک آن هم فقط برای یک کاردمعمولی شایستگی دارد و از سوراخ آن نخی میگذشتهاست که آن را به دسته چوبی ثابت میکردهاست.
قطعه دومی که باز ممکن است ابزار جنگیبه حساب آید میله بلند جوالدوز مانندی است با سری برجسته و دکمه مانند، طول آن ۴۵سانتیمتر و قطر ته آن در حدود یک سانتیمتر و نوک آن تیز است. در فاصله ده سانتیمتراز ته آن سوراخی در بدنه آن دیده میشود در صورتی که این وسیله ابزار جنگی میبود،میبایست که آن هم باریک و سوراخ دار و به هر حال شکلی باشد که بتوان دستهای بهآن متصل کرد. در حالی که ته آن قطور و غیر قابل قرار دادن در دسته چوبی است. ته آنهم از پارچه رد نمیشود تا سوزن یا جوالدوز باشد. همین که این قطعه از ته اندکاندک باریک میشود نشانه آن است که نمیتوانستهاست در دستهای جا گیرد. مجموعاًاین قطعه چنان کارایی ندارد که بتواند ابزار جنگی یا وسیله دوخت و دوز باشد. چندانآراسته یا زیبا هم نیست که بتواند وسیله تزیین باشد. آنچه زینت آن به حساب میآیدشیارهایی در ته آن است و نشان میدهد که به همین ترتیب و لخت در دست جای میگرفتهو شیارها مانعی برای لغزیدن در دست است. به نظر میرسد این وسیله میتوانسته دوکاربرد داشته باشد:
نخست اینکه این ابزار به جای شانه یا دفتین وسیله کوبیدن فرش بودهاست.در عصری که هنوز دفن قالیبافی اختراع نشده بود و اگر شده بود، وزنی برای کوبیدننداشت تا در قالی هم از آن استفاده شود. دیگر اینکه همین ابزار امروزه در میان عدهزیادی از قالی بافان غرب ایران از جمله مناطق انگوران، افشار، گروس (بیجار)، و بخشی از کردستان به کار میرود که آن را به کردی سنگ و به ترکی خیلان ( خلال ) میگویند.تنها تفاوت در این است که سنگ یا خلال بنابر الزامات صنعت در دوره ما از جنس آهن است همین سنگ یا خلال را تا پنجاه سالپیش در بخش مهمی از ایران مخصوصاً در غرب ایران به کار میبردهاند و به فارسی آنرا سُک نامیدهاند. اما با پدید آمدن کرکیت، نقش و جنس آن در میان آنان عوض شدهاستو پس از کوبیدن پود دوم با کرکیت یا دفتین و اغلب قبل از آن برای نظم بخشیدن بهچلهها و یکدست کردن آن استفاده میشود. به این معنی که آن را مورب در دست میگیرندو آهسته روی تارها و در سراسر عرض بافته میکشند به این ترتیب قطعه دوم مفرغی همبه احتمال بسیار زیاد وسیله قالی بافی است. دلیل مهم دیگری که در مورد ابزار قالیبافی بودن این قطعه دوم وجود دارد، وجود سوراخ در فاصله ۱۵ سانتیمتری از سر و ۱۰سانتیمتری از ته آن است، به احتمال قوی از این سوراخ برای کشیدن پود استفاده میشدهیعنی این قطعه همان نقشی را داشتهاست که اکنون سیخ پودکشی در مناطقی همچونآذربایجان بر عهده دارد. بدون تردید قسمتی از پود را از این سوراخ رد میکردهاندو سپس خود آن را با پود از فاصله تارها میگذراندهاند.
محل پیدا شدن این دو قطعه در گوری نزدیک کامفیروز ( شمال استان فارس) بودهاست. این محل فاصله چندانی از تپه ملیان ندارد که اکتشافات آن معروف است و تاریخ آن قبل از دوره مفرغ آغاز میشود.اما اینکه این دو قطعه از گوری پیدا شد، دلیل دیگری است بر اینکه ابزار قالی بافیهستند. احتمالاً ابزارهای قالی بافی زن بافنده را با او به خاک میسپردهاند تا درجهان دیگر هم بیکار نماند. قطعاتی هم که از آسیای مرکزی کشف شده همگی در گور زنانبودهاست. بعد از مشاهده دو ابزار مذکور نمونههای مفرغی دیگری نیز مشاهده شده کهگاه سه یا چهار سُک یا خلال به هم و با حلقه مفرغی دیگری به هم متصل بودهاند. اینمرحله دیگری در پیشرفت به سوی ایجاد شانه قالی بافی است یعنی به جای استفاده از یکسُک، سه یا چهار سُک را همراه کرده، کارایی آن را چند برابر کردهاند. کهن ترین نمونهایکه از این ابزار کشف و ضبط شده از تپه یحیی است که از هزاره سوم قبل از میلاد میباشدو این ابزارها همگی و به احتمال زیاد ابزارهای قالی بافی هستند. سُکهای زیادی نیزاز تالش به دسته آمدهاست که تصویر آنها را برزورسکی در کتاب مروری بر هنر ایران نشان داده است.
همچنین بخش مهمی از قطعات مفرغی که ازلرستان به دست آمده و به نام گیره یا سنجاق یا سوزن و امثال آن نامیده شدهاند.سُکهای آراست قالی بافی هستند و قلابی که معمولاً در سر آنها با پیکره کوچک گوزن،بز کوهی و امثال آنها ساخته شده، بعنوان دستگیره آن و شبیه قلاب یا جا انگشتی درمضراب سنتور است و به طور مشخص برای قرار گرفتن با انگشتان و کوبیدن قالی است.
تعدادی از این سکها در موزه ایران باستان موجود است. این قطعات متعلقبه هزاره سوم قبل از میلاد در تپه یحیی و هزاره دوم در تالش و هزاره اول در لرستان به دست آمده اند و آخرین نمونهها حتی نشانهای از تحول کامل چاقویقالی بافی را دارند. این وسایل دو نمونهاند به شمارههای ۱۲۹۶ د. ک. آ ۱۳۹۶ و۳۵۷۲ د. ک. آ ۱۶۵۱۱ در موزه ایران باستان که بسیار قابل توجهاند. نخستین نمونهدارای سه قسمت دسته، کاردک و سُک با هم است. این مرحله مهمی در پیشرفتاست هم در صرفه جویی و کاربرد فلز کمتر و هم تضییع وقت کمتر برای گذاشتن و برداشتنابزارها، اما هنوز کارد را مثل کاردهای پیشین دو طرفه ساختهاند و حال آنکه میتوانستندمثل کارد و قلاب آذربایجانی یک طرفه بسازند. نمونه بعد که شباهت آن به کارد یا قلاب آذربایجانیبسیار زیاد است و با آن قابل مقایسهاست به مرحله ای از پیشرفت رسیدهاست از آنجاکه هنوز سر این قطعه مانند سک است و خمیدگی قلاب را ندارد روشن است که از آن بهمانند سک استفاده میشدهاست.
بافت قالی در دوره مفرغ ( قالی بافی به زمان 1500 تا 2500 سال پیش از میلاد مسیح )
حسام ارجمند ◇ ۱۴ بهمن ۱۳۹۷
به گواه کارشناسان ،باستان شناسان و کشفیات موجود، هنر و بافت قالی به عهد مفرغ یا برنز و حدود 1500 تا 2500 سال پیش از میلاد مسیح نسبت داده می شود
نخستین اطلاعاتی که هنر و استعداد قالی بافی در عهد مفرغ را به نمایشمی گذارد مربوط به کاردی در زمینه قالی بافی است که توسط خلوپین راجع به ابزار مخصوص قالیبافی، از جملهکاردک، از قبرستان های عصر مفرغ در شمال ایران ( ترکمنستان ) کشف شده و اولین باردر یکی از شماره های مجله هالی چاپ شد. اما برای نخستین بار دکتر علی حصوری در سال۱۳۵۴ با دو ابزار مواجه شد که پس از وقوع یک سیل و پدید آمدن یک گور توسط مردیقشقایی در نزدیکی کامفیروز ( شمال استان فارس ) پیدا شده بود. وی در توضیح وجوددلایلی دال بر ابزار قالی بافی بودن کشف ایشان چنین می نگارد :
"قطعهای که سرنیزه و امثال آن به نظر میآید دارای زایده کوچک سوراخداری در انتهاست که بی شک محل نصب دستة چوبی است، اما بسیار ظریف به طوری که بااین ظرافت نمیتوانستهاست برای ضربه زدن به کار رود، بلکه به طور قطع در کارهایمعمولی و فقط برای بریدن مفید بودهاست. اگر این وسیله به عنوان جنگافزار به کاررفته باشد باید نوک آن صدمه دیده باشد یا ساییدگی پیدا کرده باشد. در حالی که تنهادو قسمت کنار آن، یعنی دقیقاً لبة دو تیغه آن بر اثر طول کاربرد و احیاناً تیزکردنهای مکرر فرو رفته و قوس برداشتهاست. این نشان میدهد که وسیله برش بودهاست.بی شک این، یک کارد برش خامه بودهاست. جای دسته کوچک آن هم فقط برای یک کاردمعمولی شایستگی دارد و از سوراخ آن نخی میگذشتهاست که آن را به دسته چوبی ثابت میکردهاست.
قطعه دومی که باز ممکن است ابزار جنگیبه حساب آید میله بلند جوالدوز مانندی است با سری برجسته و دکمه مانند، طول آن ۴۵سانتیمتر و قطر ته آن در حدود یک سانتیمتر و نوک آن تیز است. در فاصله ده سانتیمتراز ته آن سوراخی در بدنه آن دیده میشود در صورتی که این وسیله ابزار جنگی میبود،میبایست که آن هم باریک و سوراخ دار و به هر حال شکلی باشد که بتوان دستهای بهآن متصل کرد. در حالی که ته آن قطور و غیر قابل قرار دادن در دسته چوبی است. ته آنهم از پارچه رد نمیشود تا سوزن یا جوالدوز باشد. همین که این قطعه از ته اندکاندک باریک میشود نشانه آن است که نمیتوانستهاست در دستهای جا گیرد. مجموعاًاین قطعه چنان کارایی ندارد که بتواند ابزار جنگی یا وسیله دوخت و دوز باشد. چندانآراسته یا زیبا هم نیست که بتواند وسیله تزیین باشد. آنچه زینت آن به حساب میآیدشیارهایی در ته آن است و نشان میدهد که به همین ترتیب و لخت در دست جای میگرفتهو شیارها مانعی برای لغزیدن در دست است. به نظر میرسد این وسیله میتوانسته دوکاربرد داشته باشد:
نخست اینکه این ابزار به جای شانه یا دفتین وسیله کوبیدن فرش بودهاست.در عصری که هنوز دفن قالیبافی اختراع نشده بود و اگر شده بود، وزنی برای کوبیدننداشت تا در قالی هم از آن استفاده شود. دیگر اینکه همین ابزار امروزه در میان عدهزیادی از قالی بافان غرب ایران از جمله مناطق انگوران، افشار، گروس (بیجار)، و بخشی از کردستان به کار میرود که آن را به کردی سنگ و به ترکی خیلان ( خلال ) میگویند.تنها تفاوت در این است که سنگ یا خلال بنابر الزامات صنعت در دوره ما از جنس آهن است همین سنگ یا خلال را تا پنجاه سالپیش در بخش مهمی از ایران مخصوصاً در غرب ایران به کار میبردهاند و به فارسی آنرا سُک نامیدهاند. اما با پدید آمدن کرکیت، نقش و جنس آن در میان آنان عوض شدهاستو پس از کوبیدن پود دوم با کرکیت یا دفتین و اغلب قبل از آن برای نظم بخشیدن بهچلهها و یکدست کردن آن استفاده میشود. به این معنی که آن را مورب در دست میگیرندو آهسته روی تارها و در سراسر عرض بافته میکشند به این ترتیب قطعه دوم مفرغی همبه احتمال بسیار زیاد وسیله قالی بافی است. دلیل مهم دیگری که در مورد ابزار قالیبافی بودن این قطعه دوم وجود دارد، وجود سوراخ در فاصله ۱۵ سانتیمتری از سر و ۱۰سانتیمتری از ته آن است، به احتمال قوی از این سوراخ برای کشیدن پود استفاده میشدهیعنی این قطعه همان نقشی را داشتهاست که اکنون سیخ پودکشی در مناطقی همچونآذربایجان بر عهده دارد. بدون تردید قسمتی از پود را از این سوراخ رد میکردهاندو سپس خود آن را با پود از فاصله تارها میگذراندهاند.
محل پیدا شدن این دو قطعه در گوری نزدیک کامفیروز ( شمال استان فارس) بودهاست. این محل فاصله چندانی از تپه ملیان ندارد که اکتشافات آن معروف است و تاریخ آن قبل از دوره مفرغ آغاز میشود.اما اینکه این دو قطعه از گوری پیدا شد، دلیل دیگری است بر اینکه ابزار قالی بافیهستند. احتمالاً ابزارهای قالی بافی زن بافنده را با او به خاک میسپردهاند تا درجهان دیگر هم بیکار نماند. قطعاتی هم که از آسیای مرکزی کشف شده همگی در گور زنانبودهاست. بعد از مشاهده دو ابزار مذکور نمونههای مفرغی دیگری نیز مشاهده شده کهگاه سه یا چهار سُک یا خلال به هم و با حلقه مفرغی دیگری به هم متصل بودهاند. اینمرحله دیگری در پیشرفت به سوی ایجاد شانه قالی بافی است یعنی به جای استفاده از یکسُک، سه یا چهار سُک را همراه کرده، کارایی آن را چند برابر کردهاند. کهن ترین نمونهایکه از این ابزار کشف و ضبط شده از تپه یحیی است که از هزاره سوم قبل از میلاد میباشدو این ابزارها همگی و به احتمال زیاد ابزارهای قالی بافی هستند. سُکهای زیادی نیزاز تالش به دسته آمدهاست که تصویر آنها را برزورسکی در کتاب مروری بر هنر ایران نشان داده است.
همچنین بخش مهمی از قطعات مفرغی که ازلرستان به دست آمده و به نام گیره یا سنجاق یا سوزن و امثال آن نامیده شدهاند.سُکهای آراست قالی بافی هستند و قلابی که معمولاً در سر آنها با پیکره کوچک گوزن،بز کوهی و امثال آنها ساخته شده، بعنوان دستگیره آن و شبیه قلاب یا جا انگشتی درمضراب سنتور است و به طور مشخص برای قرار گرفتن با انگشتان و کوبیدن قالی است.
تعدادی از این سکها در موزه ایران باستان موجود است. این قطعات متعلقبه هزاره سوم قبل از میلاد در تپه یحیی و هزاره دوم در تالش و هزاره اول در لرستان به دست آمده اند و آخرین نمونهها حتی نشانهای از تحول کامل چاقویقالی بافی را دارند. این وسایل دو نمونهاند به شمارههای ۱۲۹۶ د. ک. آ ۱۳۹۶ و۳۵۷۲ د. ک. آ ۱۶۵۱۱ در موزه ایران باستان که بسیار قابل توجهاند. نخستین نمونهدارای سه قسمت دسته، کاردک و سُک با هم است. این مرحله مهمی در پیشرفتاست هم در صرفه جویی و کاربرد فلز کمتر و هم تضییع وقت کمتر برای گذاشتن و برداشتنابزارها، اما هنوز کارد را مثل کاردهای پیشین دو طرفه ساختهاند و حال آنکه میتوانستندمثل کارد و قلاب آذربایجانی یک طرفه بسازند. نمونه بعد که شباهت آن به کارد یا قلاب آذربایجانیبسیار زیاد است و با آن قابل مقایسهاست به مرحله ای از پیشرفت رسیدهاست از آنجاکه هنوز سر این قطعه مانند سک است و خمیدگی قلاب را ندارد روشن است که از آن بهمانند سک استفاده میشدهاست.